معنی چابک اندیش در لغت نامه دهخدا

زیرک. هوشیار. تیزفهم. سریعالانتقال:، مرا این زن پیر چون مادر است، یکی چابک اندیش کندآور است.، فردوسی.، و آن نمودن که بنگرم پیشی، کارها را به چابک اندیشی.، نظامی (هفت پیکر).، که شنیدم به خردی از خویشان، خرده کاران و چابک اندیشان.، نظامی (هفت پیکر)

معنی چابک اندیش در فرهنگ واژه مترادف متضاد

تیزهوش، تیز، تیزفهم، باهوش، داهی، داهیه، زیرک، هوشیار، حاضرجواب

معنی چابک اندیش - جستجوی لغت در جدول جو

چابک اندیش

لغت نامه دهخدا

چابک اندیش

فرهنگ واژه مترادف متضاد

چاره اندیش

آنکه در فکر چاره و علاج باشد

فرهنگ فارسی عمید

نازک اندیش

باریک بین، مراقب امور جزئی، دقیق، عیب جو، ایرادگیر
موشکاف، خرده بین، خرده کار، خرده شناس، خردانگارش، خرده گیر، خرده دان، نازک بین، نکته سنج، ژرف یاب، ژرف بین، مدقّق، غوررس

فرهنگ فارسی عمید

پاک اندیش

آنکه اندیشۀ پاک دارد، پاک اندیشه

فرهنگ فارسی عمید

چابک اندیشه

(بُ اَ شَ / شِ)

زیرک. تیزفهم:
که آنگه شاعری پیشه نبوده ست
حکیمی چابک اندیشه نبوده ست.
فخرالدین اسعد (ویس و رامین).
تو همشهری او را و هم پیشه ای
هم اندر سخن چابک اندیشه ای.
اسدی (گرشاسبنامه ص 14).
چابک اندیشه ای رسیده نخست
همه را نظم داده بود درست.
نظامی (هفت پیکر).
در همه کاری آن هنرپیشه
چاره گر بود و چابک اندیشه.
نظامی (هفت پیکر).
رجوع به چابک اندیش شود

لغت نامه دهخدا

چاره اندیش

(گُ)

محیل. مکار. حیله گر. فسونگر

لغت نامه دهخدا

چاپک اندیشه

(پُ اَ شَ / شِ)

رجوع به چابک اندیشه شود

لغت نامه دهخدا

نازک اندیش

(دُ مَ)

باریک بین. نازک خیال. دقیق الفکر